تکنیک های موثر برای داستان سرایی و فروش

تکنیک های داستان سرایی
دسترسی سریع به موضوعات

داستان سرایی یا استوری تلینگ، هنر استفاده از واقعیت، حقیقت و روایت و ترکیب این موارد است.  داستان سرایی می‌تواند برای اهداف مختلفی مانند فروش، سرگرمی، آموزش و رهبری استفاده شود.

داستان سرایی یک روش ارتباطی است که با استفاده از واقعیت، حقیقت و روایت، یک پیام یا یک مفهوم را به مخاطبان منتقل می‌کند. داستان سرایی می‌تواند برای اهداف مختلفی مانند فروش، سرگرمی، آموزش و رهبری استفاده شود. برای مثال:

  • در فروش، داستان سرایی می‌تواند به ایجاد اعتماد و وفاداری به برند، نشان دادن فواید محصول یا خدمت، تحریک احساسات و انگیزه‌بخشی به مشتریان کمک کند.
  • در سرگرمی، داستان سرایی می‌تواند به ایجاد تفریح و لذت، انتقال فرهنگ و ارزش‌ها، ایجاد هم‌زادپنداری و هم‌دلی، تقویت خلاقیت و تخیل کمک کند.
  • در آموزش، داستان سرایی می‌تواند به انتقال دانش و تجربه، ساده‌سازی مفاهیم پیچیده و انتزاعی، افزایش توجه و حافظه، ایجاد یادگیری عمیق و معنادار، تقویت مهارت‌های انتقادی و حل مسئله کمک کند.
  • در رهبری، داستان سرایی می‌تواند به ایجاد اعتماد و اعتبار، انتقال چشم‌انداز و ارزش‌ها، انگیزه‌بخشی به کارکنان، تقویت فرهنگ سازمانی، حل مشکلات و تصمیم‌گیری کمک کند.

داستان سرایی یک مهارت قابل یادگیری و توسعه‌پذیر است که با تمرین و تکرار می‌توان آن را بهبود بخشید و یک ابزار قدرتمند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران و انتقال پیام‌های مهم و موثر است.

داستان سرایی یکی از قدیمی‌ترین روش‌های انتقال دانش و تجربه بین نسل‌ها است. از زمانی که بشر برای اولین بار به زبان گفتگو کرد، داستان‌ها را برای توصیف واقعیت، تفسیر پدیده‌ها، ایجاد هویت و ارزش‌ها، تقویت روابط اجتماعی و انگیزه‌بخشی به خود و دیگران به کار برد.

داستان‌ها قدرتی فوق‌العاده برای جذب توجه، ایجاد همدلی، انتقال پیام و تغییر رفتار دارند. داستان‌ها می‌توانند مفاهیم انتزاعی و پیچیده را ساده و قابل فهم کنند.

داستان‌ها می‌توانند احساسات را تحریک کنند و به مخاطبان اجازه دهند خودشان را در جایگاه قهرمان داستان ببینند. همچنین می‌توانند اعتماد و اعتبار را افزایش دهند و به مخاطبان دلیلی برای عمل کردن بدهند.

برای نوشتن یک داستان خوب، باید به چهار عنصر اصلی توجه کرد: شخصیت‌ها، محوریت، تعارض و حل مسئله. شخصیت‌ها افرادی هستند که در داستان حضور دارند و نقش مهمی در روند آن ایفا می‌کنند.

شخصیت ها در داستان

شخصیت ها در داستان، عناصری هستند که در روایت نقش دارند و داستان را جلو می‌برند. شخصیت ها می‌توانند هر نوع موجودیتی باشند که به عنوان یک انسان در داستان شناخته می‌شوند، مثل انسان، حیوان، شیء و غیره.

شخصیت ها می‌توانند در طول داستان تغییر کنند، تغییرات را تجربه کنند و به وقایع واکنش نشان بدهند. شخصیت ها را می‌توان از چند جنبه مورد بررسی قرار داد، مثل نقش، کیفیت، روش و میزان شخصیت پردازی. این جنبه ها به ما کمک می‌کنند که شخصیت ها را بهتر بشناسیم و با آن ها ارتباط برقرار کنیم.

از نظر نقش، شخصیت ها را می‌توان به چهار گروه اصلی تقسیم کرد:

  • پروتاگونیست(شخصیت اصلی): شخصیت مرکزی و اصلی داستان که مخاطبان با او همراه می‌شوند و از دیدگاه او داستان را دنبال می‌کنند. پروتاگونیست دارای اهداف، انگیزه ها، خصوصیات و چالش هایی است که مخاطبان بتوانند با آن ها هم‌دلی کنند یا از آن ها یاد بگیرند. پروتاگونیست می‌تواند قهرمان، ضدقهرمان یا هر نوع شخصیت دیگری باشد که مخاطبان با او ارتباط برقرار کنند.
  • آنتاگونیست: شخصیتی که با پروتاگونیست در تعارض یا مخالفت است و مانع از رسیدن او به اهدافش می‌شود. آنتاگونیست معمولاً شخصیت شرور، دشمن یا رقیب پروتاگونیست است که باعث ایجاد تنش و جذابیت در داستان می‌شود. اما گاهی آنتاگونیست می‌تواند شخصیتی باشد که از نظر ارزش ها، ایده ها یا انگیزه ها با پروتاگونیست متفاوت است و نشان دهنده ی تنوع یا تضاد در داستان باشد. به عنوان مثال در سریال افسانه جومونگ ، جومونگ پروتاگونیست و تسو آنتاگونیست میباشد.
  • شخصیت های فرعی: شخصیت هایی که در داستان حضور دارند اما نقش اصلی ندارند و بیشتر به عنوان حامی، همراه، راهنما، رقیب، دوست یا دشمن شخصیت های اصلی عمل می‌کنند. شخصیت های فرعی می‌توانند به پروتاگونیست یا آنتاگونیست کمک کنند، با آن ها رابطه داشته باشند، اطلاعات یا تجربه هایی را انتقال دهند، تنوع یا تضاد را ایجاد کنند یا نقش های جزئی را ایفا کنند. شخصیت های فرعی می‌توانند تعداد زیادی داشته باشند ولی باید به داستان کمک کنند و نه از آن کاسته شوند. به عنوان مثال یارهای وفادار جومونگ.
  • شخصیت های مقابل: شخصیت هایی که با شخصیت های اصلی در مقایسه قرار می‌گیرند و تفاوت ها یا شباهت های آن ها را برجسته می‌کنند. شخصیت های مقابل می‌توانند به شخصیت های اصلی کمک کنند تا خودشان را بهتر بشناسند، تغییر کنند یا تأیید کنند. شخصیت های مقابل می‌توانند از شخصیت های فرعی یا حتی آنتاگونیست باشند و نشان دهنده ی تعادل یا ناهماهنگی در داستان باشند. مثل امپراطور بویو پدر تسو گوموا

بیاید راجبه کیفیت شخصیت ها صحبت کنیم و ببینیم  هر شخصیت چه کیفیت دارد. از نظر کیفیت، شخصیت ها را می‌توان به چهار گروه اصلی تقسیم کرد:

  • شخصیت های پویا: شخصیت هایی که در طول داستان تغییر می‌کنند و رشد یا تحولی را نشان می‌دهند. شخصیت های پویا معمولاً تغییراتی در شخصیت، رفتار، نگرش، ارزش ها، انگیزه ها یا اهداف خود دارند. این تغییرات می‌توانند مثبت یا منفی باشند و نشان دهنده ی پیشرفت یا پسرفت شخصیت باشند. شخصیت های پویا معمولاً جذابیت و عمق بیشتری دارند و مخاطبان را به دنبال کردن داستان ترغیب می‌کنند. به عنوان  مثال در سریال وایکینگ ها رولو برادر رگنار شخصیتی پویا داشت که از جذاب ترین بخش های سریال بود.
  • شخصیت های ایستا: شخصیت هایی که در طول داستان تغییر نمی‌کنند و همانند ابتدای داستان باقی می‌مانند. شخصیت های ایستا معمولاً تغییراتی در شخصیت، رفتار، نگرش، ارزش ها، انگیزه ها یا اهداف خود ندارند. این شخصیت ها می‌توانند به داستان ثبات یا تنوع بدهند ولی معمولاً جذابیت زیادی ندارند به عنوان مثال در سریال وایکینگ ها همون فردی که از عالم غیب خبر داشت و همه میرفتن پیشش که از آیندشون با خبر بشن.
  • شخصیت های ساده: شخصیت هایی که دارای خصوصیات، انگیزه ها، اهداف، نقاط ضعف و نقاط قوت محدود و واضح هستند. شخصیت های ساده معمولاً دارای تعارض های کمتر یا واضح تر هستند و رفتارهای قابل پیش‌بینی دارند. این شخصیت ها می‌توانند به داستان سادگی یا روانی بدهند ولی معمولاً جذابیت و عمق کمتری دارند و مخاطبان را به داستان جذب نمی‌کنند.
  • شخصیت های پیچیده: شخصیت هایی هستند که دارای خصوصیات، انگیزه ها، اهداف، نقاط ضعف و نقاط قوت متعدد و متناقض هستند. شخصیت های پیچیده معمولاً دارای تعارض های داخلی یا خارجی هستند و رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی دارند. این شخصیت ها می‌توانند به داستان عمق بدهند و به جذابیت آن بیفزایند و مخاطبان را به چالش بکشند و با آن ها ارتباط برقرار کنند. شخصیت های پیچیده می‌توانند پروتاگونیست، آنتاگونیست یا شخصیت های فرعی باشند. به عنوان مثال فلوکی یا مثلا آیوار.
  • شخصیت های نمادین: شخصیت هایی که نماینده یک مفهوم، ایده، ارزش، احساس یا هر چیز دیگری هستند که فراتر از خود شخصیت است. شخصیت های نمادین معمولاً دارای خصوصیات، انگیزه ها، اهداف، نقاط ضعف و نقاط قوت مشخصی نیستند و بیشتر برای انتقال یک پیام، تم یا درس به مخاطبان استفاده می‌شوند. این شخصیت ها می‌توانند به داستان معنا یا ارزش بیفزایند ولی ممکن است با مخاطبان ارتباط برقرار نکنند یا برای آن ها واقعی به نظر نیایند. مثل اثلستن!

از نظر روش، شخصیت ها را می‌توان به روش های زیر شخصیت پردازی کرد:

  • روش مستقیم: روشی که در آن نویسنده به طور صریح و مستقیم خصوصیات، انگیزه ها، اهداف، نقاط ضعف و نقاط قوت شخصیت را به مخاطبان می‌گوید. این روش می‌تواند با استفاده از توصیف، تفسیر، تعریف، تشبیه، استنتاج یا نظر انجام شود. این روش می‌تواند به مخاطبان کمک کند تا شخصیت را به سرعت بشناسند و درک کنند ولی ممکن است باعث شود که مخاطبان خودشان به شخصیت فکر نکنند یا با آن ها احساس هم‌زادپنداری نکنند.
  • روش غیرمستقیم: روشی که در آن نویسنده به طور غیرمستقیم خصوصیات، انگیزه ها، اهداف، نقاط ضعف و نقاط قوت شخصیت را به مخاطبان نشان می‌دهد. این روش می‌تواند با استفاده از گفتار، رفتار، افکار، احساسات، ارتباطات، روابط، ظاهر، محیط یا واکنش های شخصیت انجام شود. این روش می‌تواند به مخاطبان کمک کند تا شخصیت را به طور عمیق و جامع بشناسند و درک کنند و با آن ها ارتباط برقرار کنند ولی ممکن است باعث شود که مخاطبان به شخصیت اشتباه برسند یا از آن سردرگم شوند اما ین خودش جذابیته.

شخصیت‌ها باید دارای ویژگی‌ها و اهدافی باشند که مخاطبان بتوانند به آن‌ها برسند و با آن‌ها همدردی کنند. محوریت یا تم داستان، پیام اصلی یا درسی است که داستان می‌خواهد به مخاطبان منتقل کند.

محوریت باید روشن و مشخص باشد و با شخصیت‌ها، کانفلیکت(تعارض) و رزولوشن(حل مسئله) هم‌خوانی داشته باشد.

محوریت در داستان نویسی

محوریت در داستان نویسی یکی از عناصر اساسی هر داستان است که نشان می‌دهد داستان شما چه محوریتی دارد و چه هدفی را دنبال می‌کند. محوریت به شما کمک می‌کند تا داستان خود را به طور منسجم، معنادار و جذاب بنویسید و خوانندگان را به داستان خود علاقه‌مند کنید. محوریت به شما کمک می‌کند تا:

  • ایده‌های خود را سازماندهی کنید و از پراکندگی جلوگیری کنید. این بدان معناست که شما باید ایده‌هایی را انتخاب کنید که با موضوع و هدف داستان شما مرتبط باشند و از ایده‌هایی که از محوریت داستان شما منحرف می‌شوند خودداری کنید. ایده‌های خود را به صورت یک طرح داستان یا یک پیرنگ داستانی بنویسید تا بتوانید توالی اتفاقات را مشخص کنید و از ایجاد سردرگمی یا تناقض در داستان خود جلوگیری کنید.
  • شخصیت‌ها، اتفاقات و توصیفات خود را با موضوع و هدف داستان هماهنگ کنید. این بدان معناست که شما باید شخصیت‌هایی را ایجاد کنید که با موضوع داستان شما سازگار باشند و انگیزه‌ها، اهداف، نقاط ضعف و نقاط قوت مناسبی داشته باشند. همچنین باید اتفاقاتی را رخ دهید که با هدف داستان شما همخوانی داشته باشند و به رشد و تغییر شخصیت‌ها کمک کنند. در نهایت باید توصیفاتی را انتخاب کنید که با پیام داستان شما همراه باشند و جو و حالت داستان را به خوانندگان منتقل کنند.
  • پیام یا درسی را که می‌خواهید به خوانندگان منتقل کنید روشن کنید. این بدان معناست که شما باید مفهوم، ایده، ارزش، احساس یا هر چیز دیگری که می‌خواهید خوانندگان از داستان شما بیاموزند یا دریافت کنند را مشخص کنید و با استفاده از شخصیت‌ها، اتفاقات و توصیفات به آن‌ها انتقال دهید. پیام داستان شما می‌تواند یک جمله کوتاه باشد که در آخر داستان به خوانندگان گفته شود یا می‌تواند یک مفهوم ضمنی باشد که خوانندگان با تحلیل داستان به آن برسند.

برای ایجاد محوریت در داستان خود، شما باید ابتدا موضوع داستان را تعیین کنید. موضوع داستان یک جمله کوتاه است که می‌گوید داستان شما درباره چه چیزی است. موضوع داستان شما باید جذاب، اصلی و قابل توسعه باشد. مثلاً موضوع داستان «قصه‌های هزار و یک شب» می‌تواند این باشد: «داستان‌هایی که شهرزاد برای نجات جان خود به شهریار می‌گوید.»

این موضوع جذاب است چون خواننده را کنجکاو می‌کند که ببیند شهرزاد چه داستان‌هایی را می‌گوید و چگونه می‌تواند شهریار را از قتل خود باز دارد. این موضوع اصلی است چون از یک ایده خلاقانه و نو استفاده می‌کند و از یک محیط و فرهنگ متفاوت بازگویی می‌کند. این موضوع قابل توسعه است چون شهرزاد می‌تواند هر شب یک داستان جدید را شروع کند و به داستان‌های مختلف و متنوعی پرداخته شود.

سپس شما باید هدف داستان را تعیین کنید. هدف داستان یک جمله کوتاه است که می‌گوید داستان شما می‌خواهد چه کاری را انجام دهد. هدف داستان شما باید مشخص، ملموس و قابل اندازه‌گیری باشد. مثلاً هدف داستان «قصه‌های هزار و یک شب» می‌تواند این باشد: «نشان دادن قدرت داستان‌گویی و تغییر دادن دل شهریار.» این هدف مشخص است چون می‌گوید داستان شما چه کاری را می‌خواهد انجام دهد و چه نتیجه‌ای را می‌خواهد برساند. این هدف ملموس است چون می‌تواند با استفاده از شخصیت‌ها، اتفاقات و توصیفات به خوانندگان نشان داده شود. این هدف قابل اندازه‌گیری است چون می‌تواند با مقایسه دل شهریار در ابتدا و انتهای داستان سنجیده شود.

در نهایت شما باید پیام داستان را تعیین کنید. پیام داستان یک جمله کوتاه است که می‌گوید داستان شما چه چیزی را به خوانندگان آموزش می‌دهد یا چه نظری را به آن‌ها انتقال می‌دهد. پیام داستان شما باید مهم، مفید و قابل درک باشد. مثلاً پیام داستان «قصه‌های هزار و یک شب» می‌تواند این باشد: «داستان‌گویی می‌تواند زندگی‌ها را نجات دهد و دل‌ها را نرم کند.» این پیام مهم است چون نشان می‌دهد که داستان‌گویی چه تأثیری بر زندگی و روحیه انسان‌ها دارد. این پیام مفید است چون نشان می‌دهد که داستان‌گویی یک هنر و یک مهارت است که می‌تواند به انسان‌ها کمک کند تا با مشکلات خود مقابله کنند و از زندگی لذت ببرند. این پیام قابل درک است چون می‌تواند با استفاده از مثال‌ها، نمادها، تم‌ها و تصاویر ذهنی به خوانندگان منتقل شود.

کانفلیکت(conflict) یا تعارض چیست؟

کانفلیکت یا تعارض به وضعیتی گفته می‌شود که در آن دو یا چند نفر، گروه، انگیزه، ارزش، ایده یا هدف با یکدیگر در تناقض یا مغایرت هستند.

تعارض می‌تواند در سطح فردی، گروهی یا سازمانی پدید آید و می‌تواند منشأ تنش، رقابت، ناسازگاری، شکست یا تغییر شود.

تعارض می‌تواند ناشی از عوامل متفاوتی باشد مانند تفاوت در شخصیت، علایق، اهداف، ارزش‌ها، نظرات، انتظارات، منابع، وظایف، مسئولیت‌ها، ارتباطات، محیط و شرایط. کانفلیکت می‌تواند تأثیرات مثبت یا منفی را بر روی افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها به همراه داشته باشد. تأثیرات مثبت کانفلیکت می‌توانند شامل
ایجاد انگیزه، خلاقیت، نوآوری، یادگیری، تغییر، همکاری، حل مسئله و بهبود کیفیت باشند. تأثیرات منفی کانفلیکت می‌توانند شامل ایجاد تنش، استرس، رنج، نارضایتی، کاهش اعتماد، افزایش تعصب، کاهش بهره‌وری و اختلال در روابط باشند. مدیریت کانفلیکت یا تعارض به فرآیندی گفته می‌شود که در آن افراد یا گروه‌ها تلاش می‌کنند کانفلیکت‌های خود را شناسایی، درک، کنترل و حل کنند. مدیریت کانفلیکت می‌تواند به کاهش تأثیرات منفی و افزایش تأثیرات مثبت کانفلیکت کمک کند. مدیریت کانفلیکت می‌تواند از روش‌های مختلفی مانند مذاکره، میانجی‌گری، داوری، حل اختلاف، همکاری و رقابت استفاده کند.

کانفلیکت یا تعارض، مشکل یا چالشی است که شخصیت اصلی با آن روبرو می‌شود و باید آن را حل کند. تعارض می‌تواند داخلی یا خارجی باشد. تعارض داخلی زمانی رخ می‌دهد که شخصیت اصلی با خودش، ارزش‌هایش یا احساساتش در تضاد باشد. تعارض خارجی زمانی رخ می‌دهد که شخصیت اصلی با دیگران، محیط یا شرایط در تضاد باشد. کانفلیکت باید به گونه‌ای باشد که مخاطبان بتوانند آن را درک کنند و با آن هم‌راهی کنند.

حل مسئله یا رزولوشن در داستان

رزولوشن یا حل مسئله، نتیجه یا پایان داستان است که شخصیت اصلی، کانفلیکت را حل می‌کند یا با آن کنار می‌آید. رزولوشن باید منطقی و معقول باشد و با محوریت داستان هم‌سو باشد. رزولوشن باید به مخاطبان احساس رضایت یا تحول بدهد و پیام داستان را تأیید کند.

حل مسئله در داستان نویسی به این معناست که شما بتوانید با استفاده از خلاقیت، منطق و تخیل خود، مشکلاتی را که در داستان خود با آن‌ها روبرو می‌شوید، حل کنید. این مشکلات می‌توانند مربوط به شخصیت‌ها، اتفاقات، توصیفات، زمان، مکان، زاویه دید، طرح، کشمکش یا گره گشایی باشند. برای حل مسئله در داستان نویسی، شما باید از چند روش استفاده کنید:

  • روش تجربه: این روش به شما کمک می‌کند تا با توجه به تجربه‌های خود یا دیگران، راه حل‌های مناسب برای مشکلات داستان خود پیدا کنید. برای این کار، شما باید از خاطرات، مشاهدات، مطالعات، مصاحبه‌ها، سفرها، تحقیقات یا هر منبع دیگری که به شما اطلاعات مفید می‌دهد، استفاده کنید. مثلاً اگر مشکل شما این است که نمی‌دانید چگونه یک شخصیت را در یک محیط جنگی توصیف کنید، می‌توانید از کتاب‌ها، فیلم‌ها، مقاله‌ها یا شاهدان عینی درباره جنگ استفاده کنید و از آن‌ها الهام بگیرید.
  • روش تحلیل: این روش به شما کمک می‌کند تا با توجه به عناصر داستانی، مشکلات داستان خود را شناسایی، تجزیه و تحلیل کنید. برای این کار، شما باید از مفاهیم، اصول، قواعد، نظریه‌ها، مدل‌ها یا هر چیز دیگری که به شما درک داستان را آسان می‌کند، استفاده کنید. مثلاً اگر مشکل شما این است که نمی‌دانید چگونه یک کشمکش جذاب برای داستان خود ایجاد کنید، می‌توانید از مفهوم تعارض، انواع کشمکش، نقش کشمکش در داستان، روش‌های ایجاد کشمکش و غیره استفاده کنید و از آن‌ها راهنمایی بگیرید.
  • روش خلاقیت: این روش به شما کمک می‌کند تا با توجه به خلاقیت، تخیل و ابتکار خود، راه حل‌های جدید و نو برای مشکلات داستان خود ارائه کنید. برای این کار، شما باید از تکنیک‌ها، فعالیت‌ها، بازی‌ها، تمرین‌ها یا هر چیز دیگری که به شما انرژی، انگیزه و اعتماد به نفس می‌دهد، استفاده کنید. مثلاً اگر مشکل شما این است که نمی‌دانید چگونه یک پایان غیرمنتظره برای داستان خود بنویسید، می‌توانید از تکنیک‌هایی مانند مغز فعال، مغز غیرفعال، مغز گرم، مغز سرد، مغز ترکیده، مغز متفاوت، مغز متناقض و غیره استفاده کنید و از آن‌ها ایده‌های جالب بسازید.

داستان سرایی در بازاریابی

داستان سرایی فروش و بازاریابی یک روش ارتباطی است که با استفاده از قصه‌گویی، محصول یا خدمات شما را به مشتریان معرفی می‌کند. داستان سرایی می‌تواند به شما کمک کند تا:

  • توجه مشتریان را جلب کنید و با آن‌ها ارتباط برقرار کنید. این بدان معناست که شما باید داستانی را برای مشتریان خود بگویید که آن‌ها را کنجکاو، هیجان‌زده، متعهد و عاطفی کند. شما باید داستانی را بگویید که مشتریان خود را در آن ببینند و با آن هم‌دلی کنند. شما باید داستانی را بگویید که مشتریان خود را به گفتگو، پرسش، نظردهی و اشتراک‌گذاری دعوت کند.
  • ارزش و مزیت رقابتی محصول یا خدمات خود را به خوبی نشان دهید. این بدان معناست که شما باید داستانی را برای مشتریان خود بگویید که نشان دهد محصول یا خدمات شما چه چیزی را برای آن‌ها حل می‌کند، چه چیزی را برای آن‌ها بهبود می‌بخشد، چه چیزی را برای آن‌ها ایجاد می‌کند و چه چیزی را برای آن‌ها تغییر می‌دهد. شما باید داستانی را بگویید که نشان دهد محصول یا خدمات شما چگونه از محصولات یا خدمات رقبا متمایز است و چه مزایایی برای مشتریان دارد.
  • اعتماد و وفاداری مشتریان را افزایش دهید و تبدیلشان به سفیران برند شما کنید. این بدان معناست که شما باید داستانی را برای مشتریان خود بگویید که نشان دهد شما به مشتریان خود اهمیت می‌دهید، به نیازها و خواسته‌های آن‌ها پاسخ می‌دهید، به بازخورد و نظرات آن‌ها گوش می‌دهید و به رضایت و خوشحالی آن‌ها تلاش می‌کنید. شما باید داستانی را بگویید که نشان دهد شما با مشتریان خود یک رابطه قوی و ماندگار دارید و آن‌ها را به عنوان بخشی از خانواده و جامعه خود می‌پذیرید.

برای ایجاد یک داستان سرایی موثر، شما باید چند مرحله را طی کنید:

  • مشتری هدف خود را شناسایی کنید و نیازها، دردسرها، خواسته‌ها و اهداف آن‌ها را بدانید. این بدان معناست که شما باید بازار خود را بشناسید و مشخصات جمعیت‌شناختی، رفتاری، روان‌شناختی و فرهنگی مشتریان خود را بیابید. شما باید بفهمید که مشتریان شما چه کسانی هستند، چه چیزی را می‌خواهند، چه چیزی را نمی‌خواهند، چه چیزی را می‌توانند و چه چیزی را نمی‌توانند، چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی را دوست ندارند، چه چیزی را می‌دانند و چه چیزی را نمی‌دانند و چه چیزی را احساس می‌کنند و چه چیزی را احساس نمی‌کنند.
  • محصول یا خدمات خود را به عنوان یک راه حل برای مشکلات یا آرزوهای مشتری هدف تعریف کنید و ارزش‌هایی که برای آن‌ها ایجاد می‌کنید را مشخص کنید. این بدان معناست که شما باید ویژگی‌ها، فواید، نتایج و تفاوت محصول یا خدمات خود را نسبت به رقبا یا جایگزین‌ها برجسته کنید. شما باید بفهمید که محصول یا خدمات شما چه چیزی را برای مشتریان حل می‌کند، چه چیزی را برای آن‌ها بهبود می‌بخشد، چه چیزی را برای آن‌ها ایجاد می‌کند و چه چیزی را برای آن‌ها تغییر می‌دهد. شما باید بفهمید که محصول یا خدمات شما چگونه از محصولات یا خدمات رقبا متمایز است و چه مزایایی برای مشتریان دارد.
  • یک داستان جذاب و معنادار بنویسید که مشتری هدف را به عنوان قهرمان داستان در نظر بگیرد و محصول یا خدمات شما را به عنوان یک گشایشگر یا راهنما معرفی کند. این بدان معناست که شما باید داستانی را بر اساس موضوع، هدف و پیام داستان خود بسازید که مشتری هدف را در مرکز آن قرار دهد و با چالش‌ها، تغییرات و رشدی که او در طول داستان تجربه می‌کند، هم‌راه شوید. شما باید داستانی را بگویید که نشان دهد محصول یا خدمات شما چگونه به مشتری هدف کمک می‌کند تا مشکلاتش را حل کند، آرزوهایش را برآورده کند، اهدافش را برساند و نتایج مطلوبی را کسب کند. شما باید داستانی را بگویید که نشان دهد محصول یا خدمات شما چگونه به عنوان یک گشایشگر یا راهنما برای مشتری هدف عمل می‌کند و او را در مسیر داستان هدایت می‌کند.
  • داستان خود را با استفاده از عناصر داستانی مانند شخصیت‌ها، کشمکش‌ها، رویدادها، توصیفات، تم‌ها و پیام‌ها ساختاردهی و زیباسازی کنید. این بدان معناست که شما باید داستان خود را به صورت یک داستان کامل و جامع بنویسید که دارای مقدمه، بدنه و نتیجه باشد. شما باید شخصیت‌هایی را برای داستان خود انتخاب کنید که دارای شخصیت، انگیزه، هدف، نقطه ضعف و نقطه قوت باشند و با مشتری هدف شما هم‌سان یا هم‌درد باشند. شما باید کشمکش‌هایی را برای داستان خود ایجاد کنید که داستان را جذاب، هیجان‌انگیز، پویا و پیچیده کنند و مشتری هدف را به چالش بکشند و او را به اقدام وا دارند. شما باید رویدادهایی را برای داستان خود رخ دهید که داستان را جریان، توسعه و روند بدهند و مشتری هدف را در ماجراجویی داستان همراهی کنند. شما باید توصیفاتی را برای داستان خود انتخاب کنید که داستان را زنده، واقعی، جذاب و معنادار کنند و مشتری هدف را در جو و حالت داستان غرق کنند. شما باید تم‌ها و پیام‌هایی را برای داستان خود استفاده کنید که داستان را عمیق، مفید، موثر و ماندگار کنند و مشتری هدف را در مفهوم و ارزش داستان آموزش دهند و تأثیر بگذارند.
  • داستان خود را با استفاده از رسانه‌های مختلف مانند متن، صوت، تصویر، ویدیو، انیمیشن، بازی و غیره به مشتریان ارائه دهید. این بدان معناست که شما باید داستان خود را به صورتی که برای مشتریان جذاب و قابل دسترس باشد، به آن‌ها نشان دهید. شما باید رسانه‌ای را برای داستان خود انتخاب کنید که با محتوا، هدف و مخاطب داستان شما سازگار باشد و بتواند داستان را به خوبی منتقل کند. شما باید رسانه‌ای را برای داستان خود استفاده کنید که بتواند حواس، احساسات و تفکر مشتریان را تحریک کند و آن‌ها را در داستان شما شریک کند. شما باید رسانه‌ای را برای داستان خود به کار ببرید که بتواند داستان را به صورت چندحسی، چندرسانه‌ای و چندبعدی به مشتریان ارائه دهد و آن‌ها را در داستان شما فرو برد.
  • داستان خود را با توجه به بازخورد مشتریان و نتایج حاصله ارزیابی و بهبود ببخشید. این بدان معناست که شما باید داستان خود را مورد بررسی و انتقاد قرار دهید و نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی کنید. شما باید بازخورد مشتریان را دریافت کنید و نظرات، پیشنهادات، انتقادات و سوالات آن‌ها را بشنوید و به آن‌ها پاسخ دهید. شما باید نتایج حاصله از داستان خود را اندازه‌گیری کنید و میزان تأثیر، توجه، ارتباط، اعتماد، وفاداری و تبلیغات دهان به دهان داستان خود را بسنجید. شما باید داستان خود را با توجه به بازخورد و نتایج بهبود ببخشید و نقاط ضعف را رفع کنید و نقاط قوت را تقویت کنید.
  • داستان خود را با مشتریان به اشتراک بگذارید و آن‌ها را تشویق کنید تا داستان شما را با دیگران به اشتراک بگذارند. این بدان معناست که شما باید داستان خود را در کانال‌های مختلف مانند وب‌سایت، شبکه‌های اجتماعی، ایمیل، پادکست، وبلاگ، کتاب، مجله و غیره منتشر کنید و مشتریان خود را به مشاهده، خواندن، شنیدن، دیدن و لذت بردن از داستان شما دعوت کنید. شما باید داستان خود را در قالب‌های مختلف مانند داستان کوتاه، داستان طولانی، داستان مصور، داستان صوتی، داستان ویدیویی، داستان انیمیشنی، داستان بازی و غیره ارائه کنید و مشتریان خود را به انتخاب قالب مورد علاقه‌شان ترغیب کنید. شما باید داستان خود را به گونه‌ای بگویید که مشتریان خود را به اشتراک‌گذاری داستان شما با دوستان، خانواده، همکاران، هم‌فکران و هر کسی که فکر می‌کنند ممکن است از داستان شما لذت ببرد، تشویق کنید. شما باید داستان خود را به گونه‌ای بگویید که مشتریان خود را به بحث، نقد، نظر، پرسش و پاسخ درباره داستان شما با شما و با دیگران تشویق کنید.
  • داستان خود را با محصول یا خدمات شما هماهنگ کنید و تجربه مشتریان را با داستان شما مطابقت دهید. این بدان معناست که شما باید داستان خود را به عنوان یک بخش از استراتژی فروش و بازاریابی خود در نظر بگیرید و آن را با برند، ماموریت، رسالت، اهداف و ارزش‌های خود هماهنگ کنید. شما باید داستان خود را به عنوان یک بخش از تجربه مشتری خود در نظر بگیرید و آن را با مراحل مختلف مسیر مشتری مانند آگاهی، توجه، علاقه، ارزیابی، خرید، استفاده، رضایت، وفاداری و توصیه هماهنگ کنید. شما باید داستان خود را به عنوان یک بخش از تعامل مشتری خود در نظر بگیرید و آن را با نقاط تماس مختلف مانند تلفن، ایمیل، چت، پیامک، وب‌سایت، فروشگاه، نمایشگاه، رویداد و غیره هماهنگ کنید.

داستان سرایی در بازاریابی یک روش موثر و قدرتمند برای برقراری ارتباط با مخاطبان و انتقال پیام تجاری برند است. با استفاده از داستان سرایی، شما می‌توانید ویژگی‌ها و فواید محصولات یا خدمات خود را به صورت جذاب و ماندگار به مخاطبان نشان دهید و او را به خرید یا عمل کردن ترغیب کنید. داستان سرایی می‌تواند به ایجاد اعتماد، احساس هم‌زادپنداری، تحریک احساسات و انگیزه‌بخشی به مخاطبان کمک کند. برای استفاده از داستان سرایی در بازاریابی، شما باید مراحلی که گفته شد را رعایت کنید.

داستان سرایی یک هنر و مهارت است که با تمرین و تکرار قابل ارتقا و توسعه است. داستان سرایی می‌تواند برای اهداف مختلفی مانند فروش، سرگرمی، آموزش و رهبری مورد استفاده قرار گیرد. داستان سرایی می‌تواند به انتقال پیام‌های پیچیده و انتزاعی کمک کند و ارتباط بین مخاطبان و برند، سازمان یا فرد را تقویت کند.

داستان سرایی می‌تواند احساسات را تحریک کند و به مخاطبان دلیلی برای عمل کردن بدهد. برای نوشتن یک داستان خوب، باید به مؤلفه‌های شخصیت‌ها، محوریت، کانفلیکت و رزولوشن توجه کرد و آن‌ها را به گونه‌ای طراحی کرد که مخاطبان بتوانند با آن‌ها هم‌زادپنداری کنند و از داستان لذت ببرند.

advanced divider
برخی از نظرات مشتریان

مشاوره رایگان

در سریع ترین زمان کارشناسان فنی ما با شما تماس خواهند گرفت.

این محتوا را به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه